طلوع☼

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس میکندمیخواهد ولی نمی تواند... و به یاد می آورد زمانی را که می توانست ولی نخواست...

طلوع☼

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس میکندمیخواهد ولی نمی تواند... و به یاد می آورد زمانی را که می توانست ولی نخواست...

پیرمرد منطقی

پیرمردی با قطار به مسافرت می رفت. به علت بی توجهی یک لنگه کفش او از پنجره قطار بیرون افتاد. مسافران برای پیرمرد تاسف خوردند ولی پیرمرد بی معطلی لنگه ی  دیگر کفش را هم به بیرون پرتاب کرد.همه متعجب شدند پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف است ولی اگر کسی یک جفت کفش نو پیدا کند خیلی خوشحال می شود. 

انسان منطقی همیشه می تواند از کاستی ها شادمانی بیافریند وبا آنچه از دست داده است فرصت سازی کند.

آیا ما نیز واقعا منطقی هستیم؟

 

 

منبع :مروارید زیبا 

 

پیرمرد منطقی |پیرمرد منطقی |پیرمرد | منطقی |حکمت |پند |داستان خواندنی | داستان پیرمرد | قطار |کفش | پیرمرد منطقی | پیرمرد منطقی |پیرمرد | منطقی | حکمت | پند | داستان خواندنی | داستان پیرمرد |قطار |کفش |پیرمرد منطقی |پیرمرد منطقی | پیرمرد | منطقی |حکمت | پند |داستان خواندنی | داستان پیرمرد | قطار |کفش |پیرمرد منطقی

نظرات 3 + ارسال نظر
رمانتیک پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 21:50 http://www.romantic6370.blogsky.com/

سلام
وبلاگ زیبایی دارید
من شما را لینک میکنم
موفق باشید


ممنون
من هم شما را لینک کردم.

یه دوست پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 14:18

بسم الله
جالب بود ممنون!

هادی قمی سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:42 http://www.aghloaghel.parsiblog.com

سلام خدا قوت
بیشتر این به فهمیدگی برمیگرده فکر کنم نه به منطقی بودن!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد